عرفان گلي ماعرفان گلي ما، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره
ني ني وبلاگمونني ني وبلاگمون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

پسرم عرفان

عرفاني با عكس اومد ها!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

عرفاني در مجلس شيخواران حسيني روز جمعه مسجد فاطمه زهرا   اينجا پسرم بيسكويت نذري گرفته و عاشق كلا خوردن هست اما فعلا نمي تونه بيسكويت بخوره اينجا همون روز جمعه هست و از مجلس شيخواران خونه مامان بزرگ شادي رفتيم كه اش رشته براي ختم روضه اش بار گذاشته بود كه عرفاني هم بي بهره نشد . اقا امون نداد شادي اش  بخوره. از مال من خورد و از مال شادي خورد و تازه ائومد خونه و از مال خاله هم خورد در ضمن اولين نشستن بصورت چند ثانيه هم خونه اونا اتفاق افتاد راستي اين لباسشو مادربزرگش از شيراز خرديه و فرستاده كه پنجشنبه رسيد دستمون. ماماني خيلي قشنگ و خيلي دوستش داريم و البته بقول ما لعنت بر يزيد . اگه دهه محرم لباس...
13 آبان 1393
1550 11 23 ادامه مطلب

سلامی دوباره

سلام به همه عزیزان . دوستان مهربانم از نظرات و دلتنگی هاتون ممنونم بسیار من و عرفان رو شرمنده کردین. متاسفانه لب تابم خراب و درست نمیشه و گاومون زایید و مودممون هم خراب شد الان اومدم کافی نت تا هم بهتون پیام بزارم و برای غذای کمکی عرفان از سایت پروفسور سلطان زاده مطلب ور دارم که ادرسش توی وبلاگم هست . عرفان بزرگ شده پسرم سینه خیز میره دندوناش هنوز سر باز نکردن و لثه اش شدیدا میخوارن توی روروئک میشینه و عقب میره دستاشو باز میکنه وبغل میاد خاله بابا و مامان رو که هر روز میبینه خوب می شناسه و برای رفتن به بغلشون دست باز می کنه . با همه میخنده حتی وقتی خوابش میاد . خیلی شکمویه  و موقعی که چیزی میخوریم قیامت می کنه. فعلا نمی تونم عکس بزارم....
7 آبان 1393

اولین مسافرت عرفانی به شیراز

سلام دوستای گلم در حالی این مطلب رو مینویم که انگشت شست دست راستم بامچ دستم تا نزدیکی ارنج توی گچه و فقط چهار انگشتش ازاد هس. دارم تمرین میکنم که با دست چپ غذا بخورم و این یه کمی سخته. اما یکشنبه ساعت 10 و نیم صبح به شیراز پرواز داریم و این اولین مسافرت عرفانی هست اونم با هوایی. البته به مادربزرگ اینا گفتیم که دوشنبه میاییم . میخواهیم اونا رو سورپرایز کنیم البته زمان برامون نمیگذره. منم با دست گچ گرفته میرم که اونجا هم مهمون هنستم و انشالله به امید خدا دستم خوب بشه و سرکار رفتنی مشکل نداشته باشم. عرفانی خیلی به قول ما گفتنی شلوغچی شده. دیروز بردم دکتر که برای دکتر قلب کودکان شیراز معرفی نامه بگیرم. دکتر میگه این چقدر با خودش مشغول و حرکت میک...
28 شهريور 1393
1053 12 43 ادامه مطلب

سلامی چو بوی خوش آشنایی

پسری من !!! نی نی های دیگه با اسباب بازی بزی می کنن و شما با یه دستمال یا ملافه یا کهنه یه ساعت سرگرم میشی. پسری داره انگشت پاشو می کنه تویز دهنش. عزیزم فعالیتهات خیلی جلوتر از سنت هست ها مامانی عزیزم اینجا 22 مرداد هست و شما شیشه شیر رو خودت نگهداشتی اولین بار اینجا داریم میریم خونه خانوم کشیمان و تو خودت مبل نشستی و البته یه بالش جلوت بزارم بهتره.  اینجا هم خونه خانوم کشیمان هست و جنابعالی خوابی. عزیزم خیلی دوستت دارم چون وقتی مهمونی میریم میخوابی و نزدیکیهای اومدن بیدار میشی شیر میخوری و میخندی و با هیچکس غریبی نمی کنی. عزیزم مامانی داشت پرده می دوخت و دید جنابعالی مثل پیشی داری با پر...
20 شهريور 1393
2288 16 26 ادامه مطلب

سلااااااااااااااااام

سلام به همه عزیزان ممنونم از ابراز لطف و نگرانیتون. من لبتابم خرابه. با کامپیوتر خواهرم اومروز اومدم که سرعت خیلی پایینی داره. انشالله لب تاب خودم درست بشه.عرفان هم دلش برای همه تنگگ شده . دستم هنوز خوب نشده اصلا نمی تونم باهاش کار کنم. نمیدونم مرخصیم تموم شد و دستم خوب نشد چجوری باید کار کنم. اخه اصلا نمی تونم از انگشت شستم استفاده کنم. شاید مجبور باشم امپول به مچم بزنم. برام دعا کنین. عرفانم هم خیلی بزرگ و باهوش شده میخواهیم اول مهر بریم شیراز. از همه ممنونم. فعلا بخاطر خرابی لب تاپ نمی تونم عکس بزارم. دوستتون دارم بای
4 شهريور 1393

مشكل مچ دست ماماني و گرفتاري هاي مامان

سلام دوستان عزيزم. مچ دستم از حدودا 20 روزگي عرفان دچار درد بدي شده كه قادر به بلند كردن عرفانم با دست راستم نيستم. يكبار 20 اردبيهشت رفتم دكتر كه يه مقدار دارو و آمپول نوشت و ازم خواست از دستم اصلا كار نكشم و مچ بد ببندم و اگه تا 20 روز خوب نشد به ارتوپد مراجعه كنم.دارو و مسكن بهم كمك كرد اما برطرف نشد البته مچ بند انگشتي نگرفتم و از دستم هم نشد كار نكشم.  تا اينكه 12 تير رفتم  ارتوپد دردم خيلي شديدتر شده بود كه دكتر چند ورق مسكن نوشت و گفت مچ بند انگشتي اتل دار بگير و از دستت كار نكش. باز روز از نو و روزي از نو كه حتي توي خواب هم از درد بيدار ميشوم.امروز دوباره ارتوپد جديد اومده بود رفتم پيشش كه معاينه كرد و گفت تاندونت ملتهب شد...
18 مرداد 1393
3177 10 29 ادامه مطلب

عرفان و قاليبافي - عرفان و مغازه دايي - عرفان و گرماي روز جمعه

سلام دوستاي عزيزم. دوست ندارم هر روز مزاحم اوقات دوستانم بشم اما گاهي اتفاقات مهمي و يا جالبي مي افته كه ادم دوست داره ثبت كنه يا با دوستاي نزديكش در ميون بزاره. عرفانم اين روزا خيلي رفتارش تغيير كرده با سر و صدا خاص خودش ما رو صدا ميكنه و تقضا داره كه بلندش كنيم. هرچي به دستش ميرسه ميبره به دهنش. مثلا بلوزش و يا ملافه اش و هيچي نشد مشتاش.كمتر جاش جيش ميكنه و بيشتر ميبرم و جيش ميگيرم. بيشتر با شورت ازادش ميزارم كه راحت بخوابه و عرق سوز نشه كه تابحال نشده. تند تند شير ميخوره و كم كم ميخوره. اگه يهو زياد بخوره اخلاقش بد ميشه البته موقع كشيدن از دهنش غر ميزنه تا حاليش ميكنم كه بسشه و بعد از چند دقيقه يا ميخوابه يا ميخنده. بيشتر با خودش سرگرم...
17 مرداد 1393
1141 19 23 ادامه مطلب

پسري رفته مخيري اونم شب!!!!!!!!!!!!!!!!!

عزيزم اين هفته شروع خوبي برامون نبود شنبه كه مارينا اومد زندايي فروزان بستري شد. خاله بعد از ظهر رفت پيشش موند و غروب هم من رفتم و ساعت 9 اومدم خونه و چون به مارينا قول داده بوديم رفتيم مخيري تا يكم بازي كنه. اونجا مارينا بادكنك خريد تو هم با بادكنكها عكس انداختي. بعدش بلال خريدن و خوردن كه من دوست ندارم و بعد رفتن سرسره بادي تا مارينا بازي كنه بعدش شما گريه كردي اومديم كه برگرديم خونه ديدم اقا 30 هزار تومن جريمه شديم و گفتيم فداي سرت بريم خونه كه بچه ام حوصله نداره و تا خونه رفتيم حموم كردي و شير خوردي و خوابيدي   ...
14 مرداد 1393
1188 12 20 ادامه مطلب
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم عرفان می باشد