لطفا برامون دعا كنين................
سلام ماماني اي مهربون و ني ني هاي دوست داشتني. امروز با دل گرفته اومدم اينجا. چرا كه ديروز يعني يكشنبه دست بابايي عرفان مونده لاي در سكوريت بزرگ نمايشگاه داداشم و عمل شده و يه بند از انگشتش شكسته و دوتاانگشت وسطش له شده . فردا معلوم ميشه كه خوب ميشه و يا بايد يه بار ديگه بره اتاق عمل. بابايي بيمارستانه و من صبح ساعت 8 ونيم ميرم بيمارستان و ظهر براي شيردادن عرفان و بردن غذا براي بابايي ميام خونه . از ديروز ظهر تا الان انگار 10 روزه كه درگيرم. از اول دي هم قراره برم سركاركه 7 و نيم صبح برم و ساعت 2 برگردم. اون دلهره تازه بجونم افتاده بود كه اين اتفاق افتاد . مامانايي كه شير ميدن خواهش مي كنم باباي عرفان رو دعا كنن كه مشكلي براي دستش پيش نياد و فردا مرخص بشه . هم بابايي توي اذيته هم بچه ام ويلون شده و هم من اواره.
خدايا................ بحق عباس علمدار كربلا قسمت دادم كه دستمو شفا بدي تا زحمتم بدوش كسي نباش الحمدلله با فيزيوتراپي نتيجه ميگيرم. درسته كه مدتش طولانيه و خوب شدن كاملش طول ميكشه.
اما خدايا............... خودت ميدوني بابايي عرفان عاشق ابوالفضل و امام حسينه. خودت ميدوني كه غمخوارمه و براي من و عرفان سنگ تموم ميذاره. خودت ميدوني كه چقدر دوستم داره و دوستش دارم. خدايا............ خودت ميدوني كه عرفانم بال پر در مياره وقتي دستشو باز ميكنه كه بغلش كنه. خدايا ......... بزار پرروئي كنم و ازت بخوام دستش مشكلي پيدا نكنه و خوب بشه.
خدايا ............ بابايي از خانواده اش دوره. اونا هم نميدونن كه همچين اتفاقي افتاده. نزار شرمنده شم كه نتونستم از امانت مادرش مراقبت كنم. امشب زنگ زد و نتونستم جواب بدم. نتونستم دروغ بگم كه محمد خوابيده يا حمومه. گفتم فردا ميرم پيشش و از اونجا بهش زنگ ميزنيم تا خودش هم حرف بزنه و شك نكنن. مادره گناه داره از راه دور غصه بخوره. خدايا.......................... اللهم اني اسئلك...........