خدایا عذرم را بپذیر - پسرم منو ببخش
سلام دلبندم. خدا میدونه چقدر ماه رمضون رو دوست دارم. برای همین تمام تلاشمو کردم که سحر و افطار مایعات بخورم تا شیرم کم نیاد. اولش راضی بودیم هم تو و هم من. اما دیروزی دیگه خودتو هلاک کردی . روزه ای که گرفته بودم کوفتم شد مامانی. اونقدر تقلا میکردی که دلم اتیش می گرفت. هرچی شیر میدادم انگار هوا میخوردی. جدا نمیشدی ازم و نگاه عجیبی میکردی که انگار داری التماسم میکنی شیرت بدم. بخدا دلبندم قصد ازارت رو نداشتم. تا اینکه افطار کردم و مایعات خوردم و شیرت دادم اما همچنان بیقرار بودی و منم هم خسته و هم در عذاب. تا اینکه سحر بلند شدم و سحری درست کردم اما یه کم خوردم دیگه نخوردم . به بابایی گفتم نمی تونم بچه اذیت میشه. بابایی هم گفت که منکه بهت گفتم ک...