خدایا عذرم را بپذیر - پسرم منو ببخش
سلام دلبندم. خدا میدونه چقدر ماه رمضون رو دوست دارم. برای همین تمام تلاشمو کردم که سحر و افطار مایعات بخورم تا شیرم کم نیاد. اولش راضی بودیم هم تو و هم من. اما دیروزی دیگه خودتو هلاک کردی . روزه ای که گرفته بودم کوفتم شد مامانی. اونقدر تقلا میکردی که دلم اتیش می گرفت. هرچی شیر میدادم انگار هوا میخوردی. جدا نمیشدی ازم و نگاه عجیبی میکردی که انگار داری التماسم میکنی شیرت بدم. بخدا دلبندم قصد ازارت رو نداشتم. تا اینکه افطار کردم و مایعات خوردم و شیرت دادم اما همچنان بیقرار بودی و منم هم خسته و هم در عذاب. تا اینکه سحر بلند شدم و سحری درست کردم اما یه کم خوردم دیگه نخوردم . به بابایی گفتم نمی تونم بچه اذیت میشه. بابایی هم گفت که منکه بهت گفتم که نگیر. با گریه بلند شدی اومدم بالای سرت اشکم در اومد. بوسیدمت و گفتم ببخش پسرم. دیگه نمی گیرم.
توی دلم گفتم خدایا! منو ببخش. اما خودت میدونی من این ماه رو چقدر دوست دارم. اما خودت گفتی که اگه به بچه ام اسیبی برسه روزه ام باطل و گناهه. خدایا ! منو ببخش و عذرم رو بپذیر.
اگه که پاییز بود و روزا کوتاه بود میتونستم روزه بگیرم چون عرفان 5 به بعد بی تاب میشه. نشد دیگه نشد نشد ...........
عوضش ببین پسرم امروز چقدر اروم و راحت خوابیدی. خیلی دوستت دارم. مامانی. بخاطر این چند روز هم منو ببخش. حلال کن مامانی.