دل نوشته شادی دختردایی ظهر جمعه خونه حاجی ماما
سلام...به همگی....عمه و عمو محمد و بقیه ی دوستان وبلاگی...خخخخخخ.... ....من خیلی وارد نیستم....ولی دلم می خواست گوشه ای از این وبلاگ رو نویسم.... خوب جونم براتون بگه..... شادی ام..دختر دایی عرفان توشولو موشولو..خخخخخ...که هنوز تو راهه......عاشق بچه کوچولوها.. یک چند روزی هست که مهمون هستم اینجا......کلی بهم خوش گذشته......... دلم نمی خواد برم....وای خدااااا...........واااااای.....واااااای....تازه اتاق نی نی توشولو رو هم با کمک عمه ام چیدیم....دیگه اصلا نمی تونم..خیلی نازه وسایلش... واااااااااااااااااااااااااای عرفان جون...اگه بدونی چه قدر دوست داریم...