عرفان گلي ماعرفان گلي ما، تا این لحظه: 10 سال و 20 روز سن داره
ني ني وبلاگمونني ني وبلاگمون، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

پسرم عرفان

برف در یکشنبه 4 بعد از ظهر آستارا و وقت سونوگرافی

1393/1/11 10:58
752 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان. به استحضار می رسانم امروز اولین برف بهاری از آسمان فرو ریخت. با اون طوفان و بادی که دیشب می وزید انتظار برف بود اما چون بهار هست کسی شک نمی کرد که برف بیاد.

یک ساعت بعد

ساعت 5و نیم که داشتیم میرفتیم سونوگرافی برف داشت کم میشد وسط شهر که رسیدیم برف قطع شده بود. بعد از حدود یک ساعت انتظار در سونوگرافی رفتیم داخل که دکتر اسلامی نیا شروع کردن به سونوگرافی و گفتن که ضربانش و رشد مغزش نرمال و عرفان مامان سر به پایین هست. وزنش شده 2300 گرم که طی 5 هفته یک کیلو بالا رفته ماشالله پسرم. قدش هم 36 سانت منتها پاهاش رو جمع کرده و کامل اندازه گیری نمیشه. خلاصه پسرم کلی منو خوشحال کرد. دیگه طاقتم طاق شده. برگشتنی برف کاملا قطع شده بود و یه استیکر کوچیک پوم هم برای اتاقش گرفتم که بعدش تختشو باهاش خوشگل کنم. الهی قربون پسرم برم که منو اذیت و نگران نکرد.

 

بچه ها اینم مارینا گلی که دخترخاله عرفانه.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

ابجي سجا
10 فروردین 93 16:37
اااخ جوووون برف خوشبحالتون خاله جون
ابجي سجا
10 فروردین 93 16:37
خواهش ميشه خاله جون
مامان دنیا
10 فروردین 93 17:50
هورا خوش به حالتون
مهزاد مامان عرفان
پاسخ
سلام عزیزم ممنون که بهم نظر دادی اما میشه ادرستو چک کنی. فکر کنم یه جاییشش غلطه
مامان علی
10 فروردین 93 23:35
عزیزم خدا عرفان رو حفظ کنه. ..منم بزودی کل سونوگرافی های علی رو از بهمن به اینور رو میزارم..راستش علی من روز سنبه که رفتم سونوگرافی وزنش 1900بود و 32 هفته و 3 روز بود..عرفان جونم که خدا رو شکر بزرگتر شده...خیلی خوشحالم که پسرامون همسن هستند . انشالله سالم بیان کنارمون..
ترنم
11 فروردین 93 8:02
ایشا االه عرفان جون سال دیگه با چشمای قشنگش خودش برفو ببینه و واسه این نعمت شکر گذار باشه خوش بحالتون هر چند هوای شهر ما کم از شهر شما نداره
مامان خانمی
11 فروردین 93 11:25
سلام دوست جونم خداروشکر که همه چی روبراهه منم بی صبرانه منتظرم دکترم واسم سونو بنویسه برم ببینم وروجکم چه وضعیه
مامان طاها کوچولو
11 فروردین 93 18:28
سلام عزیزم خوبیوای چه خوب همشهری دراومدیم کهمامانی عزیز خیلی خوشحال شدم که شما هم آستارایی هستینبرف دیروز واقعا قشنگ بود من تو فروردین برف ندیده بودم برام جالب بود.مامانی عزیز خوشحال میشم وقتی اقا عرفان ناز به دنیا اومد یه قراری بذاریم با هم آشنا بشیم.فکر نکنم خونمون زیاد به هم دور باشه البته تو عکس که اینو نشون میده زیاد دور نیستیم به هم.راستی انقدر ذوق کردم که یادم رفت سال نو رو تبریک بگم.سال نو مبارک انشاالله که سال خوبی داشته باشین
fafa
11 فروردین 93 20:53
این برف روز اول و دووم عید هم مارو حسابی سورپرایز کرد در مورد اون جریانی که گفتی من به خاطر عمل کلیم کلا کنسلش کردیم ایشالا کنترل بعدیم که برم در مورد پیاده روی با دکترم صحبت میکنم اگه اجازه بده با پیاده روی جبران کنم میگن پیاده روی هم خیلی خوبه دعا کن برام
مهزاد مامان عرفان
پاسخ
سلام. نگران نشو. دیگه سپردم به خودش هرکی میاد میگه بابا پس کو شکمت. اما وزن بچه زیاده. ببینم خدا چی میخواد. تو هم توکل کن به خدا.
مامان شازده پاشا
12 فروردین 93 1:02
خوش به حالتون چه برف قشنگی . انشالاکه کوچولوتون هم به سلامتی وراحت بدنیابیاد اگه دوست داشتین پیش ماهم بیاین .خوشحال میشیم
فاطمه
12 فروردین 93 10:40
سلام.مواظب خودت باش که تو این هوا خدای نکرده مریض نشی آبجی.سلام برسون
مهزاد مامان عرفان
پاسخ
سلام فاطمه. نترس میگن پسرا شیرن ها. دروغه. دخترا شیرن مثل شمشیرن. تازه اونیکه توی دلمه هامثل شمشیره.
مامان جونم (سوگند من)
12 فروردین 93 11:51
سلام عزیز دلم خوبی ؟ عرفان جونم خوبه قربونش برم الهی نمی دونم مشکل از کجاست؟ حالا دارم چک می کنم از خود وب نباشه
هانیه (دختر دایی عرفان)
13 فروردین 93 14:24
حیف..من اون روز مسافرت بودم ندیدم
مامان مهیلا
13 فروردین 93 14:50
آخ چه برفی ما هم تو تبریز شاهد این برف بودیم خدا پسرتونو حفظ کنه
مامان دانیال-ویانا
14 فروردین 93 15:06
ای جان چه برف باحالی الهی قربون پسرمون برم من خدا حفظش کنه هزار ماشالا دیگه چیزی نمونده عزیزم حسابی به خودت برس و مواظب خودت باش دوستت دارم یه دنیا
مامان آینده
14 فروردین 93 18:55
سلام عزیزم،خدارو شکر که عرفان کوچولو حالش خوبهانشاالله این روزای آخرم زودی سپری میشه و عرفان جان به سلامتی بدنیا میاد
مهزاد مامان عرفان
پاسخ
ممنون عزیزم. دیشب شام تن ماهی خوردم آخه خیلی دوست دارم. شب تا صبح بدون لحاف خوابیم و شدیدا جوش اوردم و خواهرم گفت که صورتم و دستام ورم کرده. امروز رفتم هم پروتئین ادرار چک کردم آخه خودم آزمایشگاهیم و هم توی زایشگاه همکارام فشارمو چک کردن و ضربان گوش دادن. الحمدلله همه چی خوب بود. اما دکتر زنان میگه این چقدر سرحال و پرتحرکه و راست راه میره اصلا به حامله ای که ماه بعد زایمان داره نمی خوره و شکمش هم کوچیکه. آخرش ما رو چشم می کنن. هیشکی راضی نیست من زایمان طبیعی کنم. چیکار کنم.
ترنم
16 فروردین 93 9:43
چه دختر خاله خوشگلی
مامان گلها
16 فروردین 93 10:23
سلام سال نو شما هم مبارک ایشالا به سلامتی کوچولوتون به دنیا بیاد. به نظر من زایمان طبیعی بهتره
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم عرفان می باشد