عرفان و قاليبافي - عرفان و مغازه دايي - عرفان و گرماي روز جمعه
سلام دوستاي عزيزم. دوست ندارم هر روز مزاحم اوقات دوستانم بشم اما گاهي اتفاقات مهمي و يا جالبي مي افته كه ادم دوست داره ثبت كنه يا با دوستاي نزديكش در ميون بزاره.
عرفانم اين روزا خيلي رفتارش تغيير كرده با سر و صدا خاص خودش ما رو صدا ميكنه و تقضا داره كه بلندش كنيم. هرچي به دستش ميرسه ميبره به دهنش. مثلا بلوزش و يا ملافه اش و هيچي نشد مشتاش.كمتر جاش جيش ميكنه و بيشتر ميبرم و جيش ميگيرم. بيشتر با شورت ازادش ميزارم كه راحت بخوابه و عرق سوز نشه كه تابحال نشده. تند تند شير ميخوره و كم كم ميخوره. اگه يهو زياد بخوره اخلاقش بد ميشه البته موقع كشيدن از دهنش غر ميزنه تا حاليش ميكنم كه بسشه و بعد از چند دقيقه يا ميخوابه يا ميخنده. بيشتر با خودش سرگرمه و اصلا منو اذيت نمي كنه.اما واي اگه شكمش خالي باشه و دير بجنبم.وااااااااااااااااااااااااااايخلاصه بگذريم..............
عزيزانم اين دار قالي خاله عرفانه هست و عرفانم داره دفه ميزنه. ماشالله. اقا قاليبافه؟ بله!! قالي مي بافه ؟ بله!
عزيزانم اينجا مغازه لوازم يدكي دايي فرزانش هستش. دايي تازه مغازه باز كرده و لوازم يدكي همه نوع اتومبيل رو مي فروشه
البته ما داشتيم از محل كار مامان بر ميگشتيم كه دم در توي مغازه عكس انداخيتم البته نيماي پسردايي هم توي مغازه بود ولي اهل عكس انداختن نيست
اينجا محل كار ماماني و پسرمامان روي تخت نمونه گيري نوزادان خوابيده
امروز جمعه كه شبش هم فوق العاده گرم بود روز گرمي هست وعرفاني لخت شده و بعدش حموم و آب بازي و بعدش شير خورد و خسبيد!!!!!!!!!!!!!!!
اين قسمت از خونه رو پذيرايي ميگيم و به سمت دريا پنجره داره و صبح و عصر باد مياد اما شب معمولا باد نداره و از سمت كوه كه درست روبروي دريا هست باد مياد كه اتاق خواب ما اونطرفه و شبا معملا خنكه اما باز ديشب تا نزديك اذان صبح گرم بود.
در اين فاصله كه من پست رو تكميل كنم اقا بيدار شده شير خورده و داره پشت بهم غر ميزنه كه براي ختم كلوم روشو برگردوندم تا اخرين عكساشو بزارم
در پناه حق