عرفان گلي ماعرفان گلي ما، تا این لحظه: 10 سال و 13 روز سن داره
ني ني وبلاگمونني ني وبلاگمون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 27 روز سن داره

پسرم عرفان

فعاليتهاي عرفاني به روايت تصوير در ماه هشتم زندگي

1393/10/1 23:36
1,531 بازدید
اشتراک گذاری

سلامبه  دسته گلاي قشنگ باغهاي زندگي و خصوصا به گل باغ زندگي خودم.

 

اينجا 10 اذرماهه و اقا به پشتي كه تكيه اش ميدم مي ايسته و از ترسش نميشينه و با نوارهاي زرزري بازي ميكنه

اينجا 14 اذره و اقا كادوي زندايشو اولين با مي پوشه در حاليكه اولين كادو روي سيسمونيش بود و چون سايز 3 بود الان اندازه اش هست. اقا كشو و كابينت رو دوست داره و باز باشه حمله ميكنه و اينم توپ هاي رنگيش هست كه براي خودم هم جالبه و باهاش بازي ميكنم خوشش مياد و دنبالشون ميره

اينجا روي تخت مامان و بابايه كه مامان زيادخوشش نمياد كسي بروي تختشون البته خب اقا عرفان استثنا هست و خب نرده رو هم دوست داره چيكارش كنمخندونکچشمک

پسري آماده حمله هست سوم اذر و روز تولد بابايي عرفان هستش

آخرشم هم موفق شد

پسري داره ليمو شيرين ميخوره اما ديگه نميدم چون براش ضرر داره. اون كه نمي فهمه هرچي ميبينه ميخواد. يه قطره هم از اب ليمو نمونده و همه رو خورده

پسري وقتي ظرف غذا رو ميبينه اين شكلي ميشه و سعي مي كنه خودشو برسونه يا گريه كنه و من زودتر ببرمش پيش غذا

اينجا ورودي آشپزخونه هست و حدود 20 سانت ارتفاع داره و باز 3 آذر و آقا در تلاش كه خودشو برسونه داخل

اما تا اين حد مي كشه بالا و نگاه ميكنه. آشپزخونه رو دوست داره

باز سوم آذر و اينقدر روي پاهاش بلند ميشه اما بلد نيست 4 دست و پا بره

وقتي هم صداش مي كنم كه پسره يه بلا چيكار ميكني؟ اينطور بهم مي خنده و خودشو لوس ميكنه

 

 

 

 

 

 

 

اينجا هم روزيه كه بهداشت مي رفت و لباس تازه پوشيده و نميتونه تكون بخوره

اينجا 14 آذره و پسري با لباس راحتي تازه و حموم كرده و بيدار شده رفته توي كشوي لباسش و با توپاش بازي ميكنه

وقتي سرپا ميذارمش كلي ميمونه مگه اينكه حواسش پرت بشه و بيفته كه ميگيرمش

كلا بازي با كشو رو دوست داره و كنجكاوه هستش

آقا تازگي از دندون گير خوردن بدش نمياد

اينجا 18 آذر و عرفاني با عروسش

عروس رو كله پا كرده

بازي آقا با عروسكهاي روي تشكش

اينجا 19 آذر و آقا با توپاش مشغوله و از توپ بازي بدش نمياد و تازه ياد گرفته كه هولشون بده و بعد بيفته دنبالشون

اينجا با برچسبهاي روي تختش بازي ميكنه و موقع خواب هم حواسش پرت اين عكسها ميشه

اينجا 21 آذر و اقا در تلاشن وارد آشپزخونه ميشن و تا اين حد بالا اومدن

اخي !!!!!!!!!!!!!!!!!! فضول آشپزخونه من شما با در يخچال چيكار داري؟خندونک

اينجا 23 آذره و آقا سفره رو پيدا كرده و ميخواد بخوردش. آخه ميدوني لاش نون ميذارم و روش غذا ميخوريم

وقتي لباسشوي روي دور تند خشك كن كار ميكنه پسره از صداش نميترسه و بهش نگاه ميكنه و دستشو دراز ميكنه كه بگيردش

اينجا 27 آذزه و آقا بالخره وارد آشپزخونه شد

اينجا 28 اذره و سر سفره ناهار هستيم و اونم سوپ جوجه عرفاني هست و اصلا صبر نداره براي خوردن

پسري استخون دوست داره و گاهي باي اينكه دو قاشق هم خودمون راحت غذا بخوريم اينطوري سرگرم ميشه اما وقتي ميخوام بهش غذا بدم سريع هرچي دستشه مي اندازه زمين و آماده خوردن ميشه

 اينجا تنها دكوري هست كه در دسترسشه . البته ما زياد دكور نداريم و من خوشم نمياد. اما به اينم رحم نمي كنه

اينجا 29 آذره و بازي با توپ رو تقريبا ياد گرفته

اينم 30 آذر و پايان 8 ماهگي و پايان پاييز و شروع ماه نهم  و كيك كوچيك براي دلبندم و شمع بزرگش.

ممنونم كه براي ما وقت صرف ميكنين و به مطالب و عكسامون توجه ميكنين

 

 

 

 

 

 

پسندها (11)

نظرات (16)

مامان فاطمه
2 دی 93 16:44
ماشالله به این گل پسر خدا حفظش کنه
مامان الیار
3 دی 93 14:12
ماشالله به عرفان جون که اینقدر زرنگه.مهزاد جون اسپند یادت نره.
مامانی
4 دی 93 13:56
سلام عزیزم.مبارک باشه پسر خوشگل.انشالاه به سلامتی.
مامان
4 دی 93 22:05
فدات بشم عرفان جون .کجایی دوسته خوبم پیشم نمیای دیگه شمارو خیلی دوست دارم
هدی (مامان آرش)
5 دی 93 3:36
سلام عزیزم.ببخش اینقد دیر اومدم.البته همیشه میام ولی وقت نمیشه نظر بذارم. ماشالا به عرفان جون.حسابی بزرگ شده.مثل آرش به کشو علاقه داره.ما همه کشوها رو چسب زدیم تا یه موقع دستش لای کشو نمونه. تو یکی از پستات گفته بودی که عرفان پرتقال و لیمو شیرین خیلی دوس داره.خیلی وقته که میخوام بهت بگم بهش نده.زیر یکسال نباید مرکبات بخورن.کلا نباید ویتامین ث بخورن.حساسیت زاس.فقط سیب و موز و گلابی.تو مرکز بهداشت گفتن هلو و شلیلم اشکال نداره. من انارم به آرش میدم که خیلیم دوس داره.
مهزاد مامان عرفان
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم از توجهت. مامانی یه بار دادم و دیگه ندادم. حق با شماست
مامان امیرعلی
6 دی 93 8:10
سلام مهزاد جون وای که چقدر کارای کوچولوها شبیه همه امیرعلی هم تقریبا همه این کارا رو انجام میده با همین کیفیت از استخون خوردن تا توپ بازی و .... خدا حفظشون کنه
مامان پارسا
6 دی 93 9:25
سلام دوست عزیز، از همه محبت هایی که به من و پارسا داشتی و داری ممنونم. ماشالله عرفان جون هم خیلی ناز و خواستنی شده. راستی عزیزم همون طور که می دونی پارسا بعد از یک غیبت نسبتاً طولانی به نی نی وبلاگ برگشته و تو جشنواره عکس شرکت کرده، ممنون میشم برای حمایت از اون عدد 81 رو به شماره 1000891010 پیامک کنی.
مامان بردیا اریایی
7 دی 93 3:30
ای جونم قربونش برم من که انقده بلا شده ببوسش حتمأ
ترنم
8 دی 93 8:53
ماشاله به این گل پسر زبر و زرنگ
مامانی معین
11 دی 93 10:05
عزیزمی . انشااله که همیشه به این راحتی پیشرفت کنی . قربونت برم بوس بوس
میم مثل مادر
18 دی 93 0:20
سلام اول از همه دست این مامان مهربون درد نکنه که عکسهای متنوع و حالب پسری را با دقت و حوصله و توضیحات قرار میده. عاشق عرفان گل هم هستم که اینقدر ماشاءا... زبر و زرنگ و خوش اشتها است.ماشاءا... امیدوارم همیشه اینطوری باشه و قوی . سلامت باشه. لباس خوشگله هم مبارک.راستی پسر من از اون لباس با طرح فیله در سایز بزرگ داره و میپوشه.وقتی عرفان را دیدم یاد کوچیکی پسریم افتادم. یک چیزی بگم مامانی ناراحت نشی...این دختر من باران و این پسر گل شما انگار قرار نیست موهای سرشون درست و حسابی دربیاد.مال باران فقط بالای سرش داره و اطراف حسابی کچله. خدا همه بچه ها را صحیح و سالم حفظ کنه.
مامان نی نی کوچولو
18 دی 93 16:20
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااام عرفان جونمعزیزم وای که چقدر دلم برات تنگ شده بودمن خیلی خاله ی بدی هستم اینو خودم میدونم.ولی عرفانی تورو خیلی دوست دارم چیکار کنم عزیزم این طاهای شیطون نمیزاره بیام بهت سر بزنم.اصلا نمیتونم لب تاپو بیارم باهاش کارکنم تا میبینه از من جلوتر میشینه پاش.ولی بهت قول میدم یه روز با مامانی هماهنگ کنم بیام از نزدیک ببینمت عزیزم.ماشاالله هزارماشاالله دیگه اقایی شدی واسه خودتخاله جون بابت دست بابایی هم خیلی ناراحت شدم ،انشاالله هیچوقت بابایی طوریش نشه و همیشه باهم خوش باشینمهزاد جون من شماره ی شما از تو گوشیم پاک شده،گوشیم خراب شده بود عوض کردم ،خیلی از شماره ها پاک شده.اگه شمارهخ تونو بیاین و تو خصوصی برام بزارین ممنون میشم.دوستت دارم عرفان قشنگم.الان هم که دارم برات مینویسم طاها خوابیده
ایلیـــا جون
27 دی 93 1:20
ای جان آقا عرفان رو ببین چقدر بزرگ شده ، مهزاد جون شرمنده که دیر بهت سر زدم چون یه مدت نبودم اما الان که اومدم تو نی نی بلاگ و دیدم بچه های هم سن ایلیا مثل ایلیا بزرگ شدن خیلی ذوق میکنم همشون بامزه و دوست داشتنی شدن بوسای آبدار برای عرفان جونی
مامان کوروش کوچولو
29 دی 93 8:10
عزیز خاله جیگر ایستادنت برم موش کوچولو ماشااله
آذر اکبری
5 بهمن 93 14:09
سلام،خوبی،ماشاالله پسرت بزرگ شده.
مامان افسانه
29 بهمن 93 1:36
سلام گل پسر ناز خوبی عزیزم چقدر ماه داری به دوربین نگاه میکنی میام میخورمتااااا
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسرم عرفان می باشد